loading...

Yaddashthayedokhtarbacheye35sale

Yaddashthayedokhtarbacheye35sale

بازدید : 209
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 16:38

مرا می‌گوید بیمار. جد و آبادش بیمارند. خودش و خاندانش. همه درگیر دروغند ولی از آن رنج نمی‌برند.

مادرش ملکه دروغگویان است. افریته‌‌‌ای از جهنم دروغ سوار بر اژدهای ریا. ریاکاری مادرانه. بر پدرش لعنت. این دروغگوهای رذل را چگونه پس انداخت. با آن هیکل ناقص. و نمی‌توانم تصورش را بکنم وقتی هنوز تخمک تولید می‌کرد هم پاهایش به این لاغری بوده یا نه.

و این بالا تنه چاق را چگونه سواربر این دوپای لاغر میکرده و در خیابان‌ها می‌گردانده. وبا همین دروغ‌ها چهار شوهر برای خود دست و پا کرده. ده فرزند پس انداخته. سه تا شوهر اول را به باد داده. ولی این چهارمی‌را نگه داشته. شاید در 40 سالگی بعد ده بار زاییدن جانی برای طلاق و شوهر جدید نبوده. یا شاید شانسی نداشته.

جشنواره کن 2019  MEKTOUB MY LOVE، INTERMEZZO 
بازدید : 225
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 16:38

تو را نگاه میکنم که خفته‌‌‌ای کنار من

پس از تمام انتظار عذاب و اضطراب من

تورا نگاه میکنم که دیدنی ترین تویی

واز تو حرف میزنم که گفتنی ترین تویی

کاش به شهر خوب تو مرا همیشه راه بود

راه به تو رسیدنم همین پل نگاه بود.

مرا ببر به خواب خود که خسته ام از همه کس

که خواب و بیداری من هردو شکنجه بود وبس....

شاعرش نمی‌دانم کیست ولی در این روزهای بغض نمیدانم چرا مدام توی سرم می‌چرخد. حتما باید آدامس بجوم که فراموش کنمش. درجایی خوانده ام. ازهمین متن‌های تلگرامی‌بود. اصن بگذار تکرار شود. من که برای کسی دیگر ازین ترانه‌ها نمی‌خوانم. شاید هم باشد نمیدانم یادم نمی‌آید. در این روزهای بغض خاطره‌‌‌ای ندارم که زنده شود. از عالم و آدم بدم می‌آید. احساس می‌کنم یعنی تازه دارم میفهمم چه قدر ساده بودم. ساده تر از چیزی که می‌پنداشم. احساس می‌کنم از عالم و آدم دروغ شنیده ام. امروز یک نفر در بلوک سر کوچه مرد. البته 3 روز پیش مرده بود. بعد از 3 روز دوستی که می‌دانست تنهاست نگران شده بود. برادرش خبر دار شده بود. آمده بودند در را که شکستند بوی تعفن ساختمان را و برادرش و دوستش را گیج کرده بود. زن سن و سال داری بود که هیچ وقت ازدواج نکرده بود. چه خوب کرده بود. سرش را گذاشت زمین و مرد. دستش هم از قبر بیرون نمی‌ماند. نه بچه‌‌‌ای که روحش را بخراشد. نه مرتیکه الدنگی به اسم شوهر که عمری خون به دلش کرده باشد. راحت سرش را گذاشت ومرد. آب هم از آب تکان نخورد. به آرامش رسید. اصلا برایش ناراحت نشدم. آدم هرجور که می‌خواهد بمیرد. چه فرقی می‌کند چند نفر مثل شغال دور و برش زوزه بکشند و برای بلاهایی که سرش آورده اند گریه کنند. دو روز بعد همین می‌شود. نه خانی آمده نه خانی رفته. به نظرم راحت شده. اتفاقا خوشحال شدم که یک نفر دراین نزدیکی راحت شد از این دنیای بیخودی. همیشه دلم برای نوزادها میسوزد.اتفاقا تولد نامید کننده تر از مرگ است. چه میدانی چه چیزی در انتظارت است. حالاکه این حرفها را زدم شاید فکر کنید خیلی در زندگی سختی میکشم. مثلا یخ حوض میشکنم و رخت میشورم. یا هروز کسی مرا داغ می‌کند و در تنم جای سالم نیست. 🤭ولی زهی خیال باطل.

از این کارها نمیکنم.

ولی هرروز به کلاه گشادی که به اسم عشق سرم رفته فکر میکنم. هرروز با خودم کلنجار میروم که چطور زنی بافکر باشم و خانواده ام را دلگرم کنم.... ولی احساس میکنم هیچ کس به فکرم نیست خیال میکنی کم دردی است. نه جانم نچشیده‌‌‌ای طعم بیشعوری را پس. طعم حرفهای الکی. دلخوشکنک‌های بادکنکی را.

نمیتوانم دردم را درست و درمان بگویم. چیزی کم است. نمی‌دانم چرا مرغ همسایه غاز است... از دور که به زندگیم نگاه کنی خوب است ولی در درون پوسیده. تنها طناب نپوسیده طفلکی دخترم است که خدا می‌داند چه چیزی در انتظارش است. اصن چرا آوردمش خدا ازمن نگذرد خودم که دیدم این دنیا چه گهی ست این طفل معصوم را چرا آوردم آخر.

زیبایی روزمره را باید عوض کنم، خواستم انرژی مثبت بفرستم ولی نمی‌شود که نمی‌شود. همیشه همین طوری بوده ام، همیشه چیزی سر جایش نبوده و من بیش از اندازه خودآزارم. ببخشید ولی امروز هیچ سر خوش نبودم همین چهار کلمه را نمی‌نوشتم میترکیدم. 😔😔😔

جشنواره کن 2019  MEKTOUB MY LOVE، INTERMEZZO 
بازدید : 194
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 7:36

سردرگم میشوم گیج میشوم بین قهرو آشتی. کودکم دلیل آشتی می‌شود ولی قلبم هنوز قهر است. غرورم زبانه می‌کشد از لابلای آتش خاموشش. زیرکی زنانه لازم است برای تعادل بین عشق و غرور. نه غروری فراموش شده میخواهم نه کودکی دلشکسته. دلم ضعف می‌رود برای شیرین زبانیش. وقتی هنوز کلمات رو درست تلفظ نمی‌کند ولی واسطه آشتی می‌شود. دستانش را که به دست میگیرم از این همه زیبایی و ظرافت عشق میکنم. دخترم عشق است بی کم و کاست. مگر چند سال دیگر 4 ساله خ اهد بود یا پنج یا شش.. چند سال دیگر کودک خواهد بود به تمامی‌مال من. چه قدر خوشبختم که انسان کوچکی در خانه با من زندگی می‌کند بی هیچ شیله پیله ای. چه قدر خوشبختم که کودکم قهر کردن بلد نیست. چه قدر خوشبختم از داشتنش از بودنش از مادر بودنم. تکه‌‌‌ای از وجودم است که راه می‌رود می‌خندد حرف می‌زند بیرون از من ولی تکه‌‌‌ای از من است...

یارانه کالا چه زمانی واریز می‌شود؟
بازدید : 187
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 23:36

این روزای کرونایی لعنتی همه چی رو به هم ریخته. نمیدونم کرونا واقعا افسردگی میاره با خودش؟!!!! خیلی اینو شنیده بودم ولی حالا یکی از اطرافیانم بعد از خوب شدنش این حالو داره. چند هفته پیش برای انجام کاری بیرون رفته بودم. توراه برگشت احساس کردم دارم خفه میشم ماسکمو دادم پایین‌ی نفس عمیق کشیدم. چه حال خوبی داشت. بوی پاییز و نم بارون و تازگی هوا.... دوس نداشتم ماسک بزنم حالم از رطوبت زیرش به هم می‌خورد. ولی مجبور بودم. چه خاطره خوبیه بوی پاییز. بوی طراوت... کاش پاییز سال بعد اگه بودم بی پروا بی ترس از کرونای لعنتی تو خیابونا بی هدف پرسه زدن رو دوباره تجربه کنم. عطر هوار و بی دریغ در ریه‌هام حس کنم باز نترسم از سرما خوردگی. سردم بشه و وقتی برمیگردم خونه گرمای خونه لطف دو چندانی داشته باشه.... غمگین نباشم مثل پرنده‌‌‌ای که تازه اسیر شد ولی هنوز آزادی رو فراموش نکرده

Sam Winchester: KEEP FIGHTING
برچسب ها کرونا علائم جدید ,
بازدید : 200
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 23:36

گاهی آدما وسط دعوا حرفی می‌زنند که شاید منظوری نداشتن فقط واسه کم نیاوردن اون حرفو به زبون آوردن. ولی طرف مقابل مدتها طول میکشه تا اون حرفو واسه خودشون یادآوری نکنند. همیشه همه چی اونطوری که تو میخوای پیش نمیره،‌ی یهو میبینی منتظری همسرت با روی گشاده به خونه بیاد ولی همه ناراحتی‌هاشو ازبیرون میاره و سر تو آوار میکنه. واقعا عشق چه معنایی داره وقتی بعد چند سال رنگ میبازه و تنها خاطره‌‌‌ای از خودش به جا میذاره. من تو زندگیم حتی بین اطرافیانم عشقی ندیدم که پایدار باشه. عشق تا وقتی هست که تکرار و روزمررگی توش نباشه. و تو نمیتونی‌ی تنه قایق دونفره رو هرروز پارو بزنی که تو مرداب گیر نکنی. متاسفم واسه خودم که هیچ وقت هیچ کس همپای واقعی نبود برام.

Sam Winchester: KEEP FIGHTING
بازدید : 198
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 23:36

یکی از زیبایی‌های روزمره اینه که وسط روزمررگی همین طوری که تلویزیون روشنه و تو داری ظرف میشوری یهو‌ی آهنگ خاطره انگیز مال دوران نوجوونی ت پخش بشه و تو رو دوباره با خودش به حال و هوای اون موقع ببره. به روزایی که بی وقفه عاشق میشدی. ازون عشقای یواشکی و بی حرف. عشقایی که بچه‌های این دوره نمیفهمند. مگه میشه آدم تو راه مدرسه 3 سال طرفو ببینه ولی فقط به هم نگاه کنن 😍😁 ما اینجوری بودیم. چند روز پیش این اتفاق افتاد. دوره ما منصور‌ی مدت خیلی گل کرد. آهنگش اینجوری بود:

بنویس دنیای منی همه رویای منی

بنویس از من بنویس

بنویس عاشق یکی بود

بنویس بنویس بنویس

غریبونه شکستم من اینجا تک و تنها

دلخسته ترینم در این گوشه دنیا

ای بی خبر از عشق

نداری خبر ازمن

روزی تو مایی نمانده اثر ازمن

​​​​​​...... نمیدونم تا چه حد درست نوشتم ولی این آهنگ منو یاد عشق انداخت. یاد عاشقی🤗

Sam Winchester: KEEP FIGHTING

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی